خدا انسان نیست
همانطور که در اولین دقایق مراسم مذهبی در یک معبد مسیحی، چه پروتستان و چه کاتولیک، می بینیم، این اعتقاد به قدرت و خوبی خداوند است، این اعتقاد ناشی از انتظار رفتاری است که مؤمن در ایمان خود تجربه می کند. او می تواند خدا را خشنود کند و برکات شما را دریافت کند.
در برههای از تاریخ، زمانی که اولین سطرهای نخستین کتابهای عهد عتیق از مجموعه کتابهای مقدس که از سال 324 به بعد در شورای نیقیه در ترکیه امروزی تحت سازمان امپراتور، انجیل نامیده شد. کنستانتین، ما از مسیر اشتباه تشکیل این مجموعه از اولین پاپیروس ها و طومارهایی که برای تشکیل تورات و سپس هفتادمین هماهنگ شده بودند، می دانیم و بنابراین روند طولانی چاپ را طی کرد تا مجموعه ای از ادبیات هنوز بحث برانگیز تشکیل شود که مجموعه های آن اختلاف نظر دارند. مشروعیت تنها نسخه معتبر و وفادار بودن کتاب مقدس از مجموعه 83 کتاب مقدس نسخه کتاب مقدس اتیوپی ها، نسخه 76 کتاب مقدس نسخه کتاب مقدس کلیسای ارتدکس، نسخه ترکیبی 73 کتاب از کتاب مقدس نسخه کاتولیک، مجموعه جریان 66 کتاب از نسخه پروتستان پس از لوتری، که در آن 13 کتاب توسط مارتین لوتر حذف شد و هفت مورد از آنها دوباره به نسخه اضافه شد. پروتستان ها، از آنجایی که لوتر هرگز دین را پایه گذاری نکرد، تکفیر شده و بدون کلیسا مردند.
گفتنی است، و اگر در مورد خدای کتاب مقدس در هر نسخه ای صحبت شود، خدای یهودیان یهودیت، یهوه یا یهوه، بر اساس روایات تورات و کتب عهد عتیق، هرگز خود را رو در روی هیچ انسانی نشان نداده است. ، در عهد جدید خداوند هرگز با هیچ انسانی صحبت نمی کند، برعکس، در عهد عتیق و تورات، خداوند با افراد معدودی و به ویژه برگزیده صحبت می کند، با مار باغ عدن صحبت می کند، با آدم صحبت می کند، صحبت می کند. با حوا، با هابیل صحبت می کند، با قابیل صحبت می کند، با نوح صحبت می کند، با ابراهیم صحبت می کند، با یعقوب صحبت می کند، بنابراین او با موسی صحبت می کند، با افرادی صحبت می کند که نیاز به پاکی و پاکی دارند در لحظات خاصی که چهره او هرگز ظاهر نشد، زیرا هیچ مردی وجود نداشت. صورت خدا را دیده است.
این مخاطب اندک که امتیاز صحبت کردن و شنیده شدن توسط خدا را داشتند، از مسیحیت چند برابر شده است، جایی که این عادت و اعتقاد به اینکه می توان با خدا به گونه ای که آنها دعا یا دعا می نامند صحبت کرد در کلیساهای مسیحی مطرح شد، چیزی که هرگز در آن زمان اتفاق نیفتاد. مرحله قبل از تولد عیسی مسیح، زیرا این هرگز ممکن نبود و توسط خدا مجاز نبود.
ایده و عمل دعا و نیایش از کجا آمده است، جایی که در هیچ کجای کلمه در عهد عتیق مجاز نیست مردم بخواهند با خدا صحبت کنند بدون اینکه خدا آنها را احضار کند و کل عمل را از آدم و حوا تا تولد معکوس کند. از عیسی؟
این سوال جالبی است زیرا من هرگز در عهد عتیق پاسخی در مورد این اجازه که خداوند به مردم برای خطاب به خدا بدون احضار داده است، پیدا نکردم و این عمل انسانی و معمولی را به نوعی نامه الکترونیکی با ایمیل، اس ام اس یا واتساپ تبدیل کرده است. به آسمان
هنگامی که عادت به دعا و نیایش طبیعی شد، هیچ کس ناخوشایند نیست که در لحظه ای که برایش مناسب است، خدا را اذیت کند و از مشکلات و نگرانی های خود صحبت کند و در هر زمان و مکان، بدون کمترین چیزی، استغفار و بخشش کند. حمایت از عهد عتیق.
همه چیز در عهد جدید تغییر کرد، دقیقاً پس از مرگ عیسی، زمانی که فرقه جدیدی غیریهودی راه نامیده شد و سپس مسیحیت نامیده شد، به افتخار مسیح، به زودی عیسی که هرگز از معابد دیگری به جز کنیسه بازدید نکرد. یهودی، اکنون با پولس، پطرس، لوقا، آپولون، این بدعت گذاران فرقه جدیدی را راه می اندازند که در ابتدا در خانه های مردم گرد هم آمدند، این افراد هر چه داشتند فروختند و ثروت خود را بین فقرا تقسیم کردند و به موعظه نجات از طریق جلیل ادامه دادند، سپس منطقه جلیل را ترک کردند. به جاهایی که عیسی هرگز سفر نکرده است، همانطور که عیسی هرگز به مردم دیگر خارج از جلیل موعظه نکرد، این باید معنایی داشته باشد، زیرا عیسی هرگز شهرهای خارج از جلیل را فراموش نمیکند یا از روی تنبلی غفلت نمیکند، این رفتار را باید با مأموریت انحصاری ارائه یک یهودیت جدید درک کرد. در برابر سختگیری فریسیان و صدوقیان، شاید حتی برای اینکه به یهودیت چهره ای جدید ببخشد، اما هرگز پایه گذاری نکرد. آن راه و اصلي در زمان زندگي بر روي زمين، مسيحيت را نشناختند.
خدایی که هرگز شخصاً دیده نشده است، انسان نیست، ما باید تصویر و انتظار خود را از یک خدای انسانی غیرانسانی کنیم. خدا رحم نمی کند، دوم سموئیل را ببینید که می گوید روح شیطانی از جانب خدا وارد شائول شد و او شمشیر خود را برای کشتن داوود انداخت. در جای دیگر خدا به لاویان دستور می دهد که از هر خیمه در بیابان سینا سه نفر را بکشند. پس خداوند تمام حیوانات و همه مردم غرق در طوفان را می کشد و فقط نوح و خانواده اش را نجات می دهد. خداوند شهر سدوم و همچنین گومورا را با یک انفجار اتمی ویران می کند، زیرا او فسق جنسی و اخلاقی را دوست ندارد. پس اومسرزنش خدا چیزی بیش از یک خطای انسانی نیست.
خدا نه عادل است و نه ظالم، نه خوب است و نه شر، خدا ظاهر جسمانی ندارد، جسم مادی ندارد، یعنی بدون ماده نیازی به حضور در جاها نیست، او نیازی به آواز غیر از مردم ندارد. آن آوازهای وحشتناک و اشکبار را در خدمات بسپارید، خدایا نه به چاپلوسی و وعده و یا فداکاری نیاز دارد، نه به معابد و نه به وعده های احمقانه و کوچک نیاز دارد.
خدا چطوره؟
نزدیکترین چیزی که میتوانیم به مفهوم خدا برسیم، از طریق کمک قیاس فوتون است.
پس از آزمایش فوتونهای فانتومی که از یک شکاف دوتایی باریک عبور میکنند، یا شکاف دوگانه که در آن فرنل برای هر فوتونی که از منبع خارج میشود، دو فوتون در دیواره میشمارند، در چیزی که اینشتین فیزیک فانتوم نامید، فیزیک کوانتومی جدید که به وجود آمد. توسط سنای ایالات متحده به عنوان شیطانی و غیر مسیحی ممنوع شد.
بنابراین خدایی که جسم فیزیکی ندارد را می توان موجودی مانند فوتون دانست که می تواند همزمان در دو مکان باشد و فوراً با یکدیگر ارتباط برقرار کند، یعنی: سریعتر از سرعت نور، این قبلاً در آزمایشگاه های فیزیک کوانتومی تأیید شده است.
وقتی ویدیویی را تماشا میکنم که در آن یک جگوار یک بچه بز کوهی را خفه میکند تا بیرحمانه درونش را ببلعد، وقتی ویدیوی دیگری را تماشا میکنم که در آن مار یک گاو را خفه میکند تا کل آن را ببلعد، یک شبیهسازی گرافیکی کامپیوتری از ستارهای به بزرگی ستاره کوریوس را میبینم. از اشغال فضایی مشابه مدار زهره، وقتی شبیه سازی کامپیوتری ماهواره هابل را می بینم که سیاهچاله ای عظیم را نشان می دهد که کل یک منظومه سیاره ای را نابود می کند، می بینم که همان خدای ادیان نه از احساسات انسانی یکسان استفاده می کند و نه از همان احساسات. منطق بشری، نه رحمتی دارد، نه خیری، نه از احساسات انسانی، نه تابع اخلاق و اخلاق انسانی است، نه حکم رفتاری ما با خدا یکی نیست، پس وقت آن است که تصویری را که ادیان از خدا ساخته اند، تخریب کنیم. که در میان 400 میلیارد ستاره کهکشان راه شیری سیاره آبی کوچک را انتخاب کرد و میلیاردها موجود زنده از باکتری ها، ویروس های کشنده، ماهی ها، گیاهان و حیوانات را برای دیدن آن قرار داد. در جنگی برای بقا در نبردی هیولایی که در آن هر یک مجبور می شوند برای حفظ زندگی روی زمین، بدون هیچ منطق، بدون هیچ هدف، بدون هیچ معنایی، بدون هیچ هدفی، در یک فضا و موارد احتمالی مشابه بحث کنند.
این خداست.
شانس ساده هرگز نمی تواند 30 پروتئین از چهار پایه را گرد هم بیاورد تا زنجیره هایی از میلیون ها اطلاعات ژنتیکی را که در DNA وجود دارد به طور تصادفی تشکیل دهد، همانطور که چارلز داروین احمق می خواست فکر کند، اعمال انسان همیشه می خواهد به زندگی معنا بدهد و مأموریت ویژه برای هر چیزی که وجود دارد، زمانی که هیچ مأموریت یا معنایی برای وجود هیچ شخص یا شیئی در جهان وجود نداشته باشد.