روبرتو داسیلوا روشا، استاد دانشگاه و دانشمند علوم سیاسی
بازیگران پیچیده
کتاب در Amazon.com
از نظر مناظره، رشته ی موعظه و به واسطه ی سرایت سفسطه، همچنان منبعی برای شعله ور ساختن بحث کسانی است که به دنبال حقیقت نیستند، صرفاً به قصد تحت تأثیر قرار دادن مخاطبین با عبارات و کلماتی که عقلانی به نظر می رسد و به نظر می رسد. مکاتب یونانی بین دیالکتیک، منطق اکتشافی یا اتمیستی یا هستی شناسی و مکتب گفتمان عروضی به نام بلاغت تقسیم می شدند.
باید به خاطر داشته باشیم که مجادله توسعه بحث در جستوجوی حقیقت نیست، برعکس، لفاظی قصد دارد طرف مقابل را ساکت کند، با تمام آنچه که این میتواند به ضرر جستجوی عقلانیت و حقیقت باشد.
بلاغت صرفاً هنر ایجاد مجموعه ای از استدلال ها برای متقاعد کردن دیگری است، بدون اینکه لزوماً رابطه ای با زنجیره منطقی ایجاد کند، یعنی توانایی ساخت دنباله ای از استدلال های متقاعد کننده به روش تحت اللفظی.
بر خلاف بلاغت، دیالکتیک به دنبال ساختن قضایا و گزاره های پیشینی به شیوه ای قیاسی یا استقرایی است و از طریق تضاد تمام جنبه های استدلال را نشان می دهد، ضعف های آن را آشکار می کند و نشان می دهد که مبانی در مقابل ابطال ها مقاومت می کند بدون اینکه نگران پنهان کردن ضعف ها و نادرستی هایی باشد که استدلال را در زیر پنهان می کند. تحلیل و بررسی.
سوفیستها، مخالفان فکری افلاطون و سقراط، استدلال میکردند که زمانی که مصنوعات استدلالی زبان برای متقاعد کردن طرفین به آنچه میخواهد در دسترس باشد، دانش ذات ضروری نیست.
به این معناست که پروتاگوراس سوفسطایی تأیید میکند که انسان معیار همه چیز است، یعنی این خود انسان است که بر اساس فصاحت و بلاغت خود، حقیقت را تعریف میکند.
گفتگوی گورگیاس که توسط افلاطون نوشته شده است (گورگیاس یکی از موفق ترین سوفسطائیان بود)، نشان دهنده ویژگی پیچیده پرداختن به سطوح آنچه گفته می شود و توصیف می شود.
از نظر افلاطون، در حالی که فرآیند دیالکتیکی که برای داشتن دانش معتبر ضروری بود، در پی کاوش در جوهر چیزها بود، سوفسطاییان تنها در پی آن بودند که از طریق بلاغت، اشیا را آنطور که میخواستند جلوه دهند.
سوفسطائیان همیشه سعی میکردند گروهی پیچیده بسازند که تقریباً همیشه از انباشت مقدمات واقعی تشکیل شده باشد، اما هیچ رابطه منطقی با یکدیگر نداشته باشند و نتیجهگیری آن با مقدمات رابطه ترکیبی نداشته باشد، اما به دلیل صدا در نهایت منطقی به نظر میرسد. ، قافیه، هجا، تشابه مضمون، کنایه، استعاره، سینکدوخ، سپس بازی ظریف با کلمات هماهنگ، فقدان کامل همبستگی منطقی بین مقدمات و نتیجه را پنهان می کند، این فقط یک بازی ظریف با کلمات است.
سوفسطایی اینگونه آغاز می کند: در روز درخت، وقتم را با درخت نمی گذرانم. در روز مرده من روز را با گورکن نمی گذرانم. در روز ولنتاین نیازی نیست آن را با دوست پسر بگذرانم.
هدف دور شدن از مناسبت روز ولنتاین بدون دوست پسر است، بنابراین بحث مورد استفاده ایجاد یک مرجع بین تاریخ های زودگذر و تاریخ ولنتاین است.
در واقع او می خواهد غیبت دوست پسر در روز ولنتاین را با مقایسه وضعیت مجرد با وضعیت درخت بدون شرکت و گورکن به عنوان شرکت اجباری در تاریخ مرده توجیه کند.
اگرچه این حمایت شفاهی منسجم نیست، اما با آماده شدن برای فینال بزرگ آپوتئوز کلامی، احساسی ایجاد میکند که نشان میدهد همه میتوانند در تاریخهای زودگذر بدون شرکت باشند، از جمله کسانی که دوست پسر ندارند.
عیب بازیگران سوفیستیک این است که از حماسه گویی افسانه یا افسانه استفاده می کنند، روایت هایی هستند که اگرچه خالی از اشکال هستند، اما از شکل پلاستیکی سبک زبانی شعر و شعر، باورها و سنت ها برای اعتبار بخشیدن به آن استفاده می کنند که نمی تواند. برگرفته از منطق یا عقلانیت است که نقطه ضعف آن است، اگرچه نمی تواند درست باشد، اما درست به نظر می رسد.
هواپیماها در 11 سپتامبر 2001 هنگامی که به برجهای مرکز تجارت جهانی پرتاب میشدند به عنوان یک سلاح کشنده استفاده میشدند، اما استفاده از هواپیما ممنوع نبود زیرا برای کوتاه کردن سفرهای بین قارهای از هفتهها سفر کشتی برای برخی ساعات پرواز مورد نیاز بود. خودروها عمداً به سمت عابران پیاده پرتاب می شدند تا مردم را در اقدامات از پیش برنامه ریزی شده در خیابان های مختلف در سراسر جهان بکشند، اما خودروها محکوم نشدند یا سلاح های کشنده تلقی نشدند و از بین بردن آنها در نظر گرفته نشد، زیرا آنها مردم را بهتر از اسب و دوچرخه حمل می کنند. بنابراین سلاح های گرمی که می تواند تمدن را در برابر دشمنان و جانوران حیوانی در محیط های دور و وحشی محافظت کند، جایی که یک خرس درنده یا یک شیر می تواند یک فرد آسیب پذیر را پاره کند، در نهایت می تواند برای قتل عام استفاده شود، در این صورت سلاح تبدیل به سلاح می شود. و باید حذف شود.
بهتر از آن با یک بازیگر پیچیدهتر و کاملتر، ما باید به چیزی مطلق با مجموعهای غیرقابل تصور و غیرقابل غلبه از احمقها فکر کنیم، اما همیشه میتوان بر مهارتهای یک احمق غلبه کرد وقتی کسی میخواهد رویاهای جذاب و متقاعدکنندهای بسازد، گرمایش جهانی در تضاد با قانون دوم است. ترمودینامیک و تراپلانیسمو همیشه ما را پر از امید در مورد توانایی خلق بازیگران شیوا و باشکوه می کند.
Nenhum comentário:
Postar um comentário