quinta-feira, 15 de setembro de 2022

حال، گذشته و آینده در هم تنیده شده اند

حال، گذشته و آینده در هم تنیده شده اند


کتاب در Amazon.com


زمان وجود ندارد، زمان یک احساس صرف محدود به سیستم مختصات حسی ما است، بنابراین ما در نوعی شبیه‌سازی فضا-زمان زندگی می‌کنیم که در آن گذشته، حال و آینده در هم آمیخته شده‌اند، اما درک ما از زمان برای درک شرایط آموزش داده شده و شرطی شده است. زمان حال واضح تر، کمی کمتر زمان گذشته، و تقریبا هیچ چیز از زمان آینده نیست، بنابراین ما استثنایی می دانیم که افرادی مانند نوستراداموس، بابا ونگا بتوانند آینده را طوری نگاه کنند و به یاد بیاورند که انگار آنجا هستند، اما، همه ما این توانایی را برای فرار از محاصره بینش محدود زمان حال و گذشته داریم، این را می دانیم زیرا هرگاه در زندگی خود اقدامی را انجام دهیم و برخلاف آنچه که برنامه ریزی شده و خواسته شده است اشتباه شود، بلافاصله فکر می کنیم که شکستی رخ داده است. یا یک شکست، در واقع، ما سعی می کنیم آینده را تغییر دهیم و این امکان پذیر نیست، زیرا آینده قبلاً اتفاق افتاده است و در لحظه حال که تصور ماست، به این فکر نمی کنیم که نمی توانیم گذشته را تغییر دهیم. sado و ما نمی توانیم آینده را تغییر دهیم، بنابراین برخی از مردم دریچه ای را در آگاهی خود پیدا کرده اند تا آینده را نیز ببینند.


در حال حاضر، گزینه های کمی وجود دارد که می توانیم تصمیم بگیریم تا زمانی که آینده را تغییر ندهند، اما آن سوال از آینده که نمی تواند تغییر کند با حقایق تاریخی و شخصی که از قبل تعریف شده و تغییر ناپذیر هستند، پاسخ داده می شود. لحظه های تولد و مرگ هر فرد، اکتشافات علمی، جنگ ها، لحظات تاریخی شخصی رویدادهای چشمگیر با موفقیت یک کار فکری، هنری، سیاسی همه از پیش تعریف شده اند، هیچ چیز قابل تغییر نیست، موفقیت، پایان یک حرفه ، همه چیز در آینده نوشته شده است که قبلاً اتفاق افتاده است.


وقتی از منظر به تاریخ نگاه می‌کنیم، تلاش‌های ناموفق برای تغییر آینده را می‌بینیم که اکنون در حال حاضر است، بنابراین هیتلر زمان زیادی را برای شکست دادن شوروی تلف کرد که، حتی بدون سلاح‌های کافی، ۲۵ میلیون سرباز را در مقابل یک نفر از دست دادند. میلیون ها نازی در روسیه کشته شدند اما هیچ چیز نتیجه را تغییر نداد. در حال حاضر ما شاهد تلاش های آمریکا برای خاموش کردن اسلام هستیم، درست مانند دوران جنگ های صلیبی، اما آینده چنین انبوهی را پیش بینی نمی کرد، بنابراین 3 تریلیون دلار در 30 سال جنگ در خاورمیانه با پایان غیرمنتظره ای مانند آن هدر رفت. جنگ جهانی دوم از ویتنام یا کره. هیچ چیز نمی تواند جلوی وقوع آینده را بگیرد.


نظریه بیگ بنگ ایجاد یا ابداع یا استنتاج از ذهن پدر لو ماتر بخشی از جهان احتمالات معرفت شناختی در مورد تفکر علمی نیست، زیرا دارای ابهاماتی است که منجر به تفکر دایره ای خود استنتاجی می شود که از منطق دایره ای تجمعی ناشی می شود. علیت، بن بست خروجی که در آن علت در همان زمان انجام می شود.


قبل از جهان، هیچ چیز وجود نداشت و ما ایده های فلسفی و مذهبی داریم تا تصور کنیم هیچ چیز چگونه نخواهد بود، زیرا هیچ چیز آن چیزی نیست که فراتر از افق جهان است، به سمت جایی که جهان طبق هابل با سرعت های فزاینده منبسط می شود، و از آن پیشی می گیرد. سرعت نور، و این کاملاً بدون نقض هیچ اصلی امکان پذیر است زیرا فراتر از محدودیت جهان هیچ: مکان، زمان، ماده، انرژی، اطلاعات و قوانین فیزیک یا هر قانون دیگری وجود ندارد.


این محیط قبل از بیگ بنگ بود، بنابراین زمانی که نقطه اولیه در بیگ بنگ منفجر شد، زمان، مکان، ماده، انرژی، اطلاعات و قوانین فیزیک وجود نداشتند.


شروع به ایجاد ماده و انرژی؛ ابتدا اطلاعاتی ایجاد می شود که سازمان ماده و انرژی را هدایت می کند تا در قوانین شیمی فیزیکی تشکیل شود، بنابراین ابتدا اطلاعات و سپس قوانین. و سپس مکان و زمان; و در نهایت ماده و انرژی.


اطلاعات و قوانین فیزیک شیمی نیازی به رسانه یا پشتوانه مادی واقعی ندارند، بلکه مجازی هستند. زمان و مکان بسته به یک مرجع محلی نسبی هستند. و ماده و انرژی یک جفت متضاد متضاد قابل تعویض هستند.

  

بنابراین بیگ بنگ چیزی بیش از انفجار برای خلقت جهان بود، این آغاز شش موجودیت (فضا، زمان، ماده، انرژی، اطلاعات و قوانین فیزیک) بود که جهان را حفظ می کردند که بدون آنها هیچ چیز و همه چیز وجود نخواهد داشت. این از نیستی مطلق بیرون آمد.


بنابراین، هیچ مطلق، هر چیزی را که وجود دارد، از جمله نیستی را آفرید، همه ادیان در کار با مفهوم هیچ مشکل دارند، انسان سازی خدا، خدایان همه آنها را محدود و انسان کرده است، خدا یک موجود نیست، او صحبت نمی کند. با ما، او به حرف ما گوش نمی دهد، کاری برای ما انجام نمی دهد، کاری برای ما کوتاهی نمی کند، ما نمی توانیم دخالت کنیم یا التماس به اراده او کنیم، زیرا او نه خوب است و نه بد، نه مناسب است و نه بی مناسب، این تصویر خداوند ما را در خلا رها شدن رها می کند، مانند حیوانی که در جنگل از خود در برابر شکارچیان طبیعی دفاع می کند و در جستجوی غذا برای زنده ماندن در برابر شرایط تصادفی مساعد و نامطلوب طبیعت است. a و محیط، به حال خود پرتاب می شوند، زیرا در این صورت قوانین شانس غیرقابل پیش بینی را کنترل می کنند زیرا ما کنترل همه متغیرهای جهان را نداریم.


تصویر مار در حال خفه کردن آهو در زیر فریاد وحشت و وحشت آهو برای تبدیل شدن به منبع انرژی و بقای مار، ما را به این فکر می‌اندازد که آیا در این فرآیند عقلانیتی وجود دارد که ذهنی پشت سر داشته باشد. این سیستم زنجیره غذایی پیچیده را ایجاد کنید. وقتی می بینیم سیاهچاله یک ستاره و سیارات و ماهواره های اطرافش را می بلعد، به هدف این همه وحشیگری خام در جهان فکر می کنیم، که برای ایجاد زمین های حاصلخیز باید یک آتشفشان را منفجر کرد، که برای داشتن باران های فراوان به تریلیون ها نیاز دارید. الکتروولت رعد و برق مخرب ترسناک و افراد نابینا که به طور تصادفی بر روی گیاهان، حیوانات و انسان ها می افتند، بدون هیچ گونه راهنمایی و عقلانیت، از آنجا به ایده حسی انسان از تعادل اکولوژیکی ساختگی که مبتنی بر شانس و تخریب خلاقانه است. ما را از تصویری از خدای انسان‌سازی شده دور می‌کند، موجودی آرام و باهوش.


خداوند نوعی هوش است که کاملاً خارج از هر معیار انسانی است.


ملحد معتقد است که به خدا اعتقاد ندارد، اما آنچه را که باور ندارد این است که به این تصور خدای واقعی داده است، خدای مطلق انتزاعی است و خود نیستی است، زیرا هیچ چیز بزرگتر از کل جهان نیست. هیچ چیز شامل و شامل همه چیز، از جمله جهان است. بر خلاف ضرب المثل لاتین همه چیز از هیچ می آید و آمده است.

Roberto da Silva Rocha, professor universitário e cientista político

Nenhum comentário: